۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه

زمان از دست رفته / اسماعیل حسام مقدم

زمان از دست رفته / اسماعیل حسام مقدم
تأملی بر کتاب «مشروطه ی ایرانی و ...» اثر ماشاءالله آجودانی

«مفاهیم تازه ای که از فرهنگ غرب به فرهنگ ما راه یافت، در اصل مفاهیمی بود که در بستر تاریخ و فرهنگ دیگری بالیده بود، شکل گرفته بود و با توجه به تاریخ و فرهنگ جوامع غربی، بیانگر تجربیاتی بود که در تاریخ آن کشورها و در زبان اروپایی، با تفاوت هایی، معنای کم و بیش واضح و مشخص داشت. اما این مفاهیم در فرهنگ ما، پیشینه ای نداشتند، نه در زبان ما، نه در تاریخ ما.»1
کتاب «مشروطه ی ایرانی و ...» با این جملات آغاز می شود، با همین جملات نخستین کتاب می توان به تبار و چگونگی تحلیل های کتاب پی برد، اساساً در درون خود مفهومی را نهفته دارد که ترکیب «مشروطه ی ایرانی» با تأکید بر پسوند «ایرانی» را می توان استنباط کرد. با ارتباط بین زبان و ذهن (ذهنیت تاریخی) به فرضیه ای اشاره دارد که شاید در کل متن کتاب به دنبال اثبات صدقیت تاریخی آن است. ارتباط این مؤلفه ها در تحلیل گفتمان های تاریخی معاصر حائز اهمیتی گشته که فیلسوفان، زبانشناسان و مورخین بسیاری در تأویل و تفسیر چند گانه آن برآمده اند، که این زمینه، خود حاکی از جدی بودن مباحث کتاب در به دست دادن دیدگاهی و منظری جدید از تاریخ مشروطیت بوده است.
وضعیت نابسامان حاکمیت مقتدر، نارضایتی معیشتی مردم و ورود اندیشه های متجدد به اجتماع توسط روشنفکران، همگی در درون خود پیام های کوتاهی را مخابره می کرد از تکاپو و دگردیسی وضع موجود. مفاهیمی کم کم وارد ادبیات کوچه و بازار گردید که هیچ تاریخی را پشت سر خود نداشت. تاریخ و ذهنیت ایرانی با مفاهیمی چون «حکومت ملّی»، «مجلس ملّی»، «حکومت قانون»، «دولت ـ ملّت» و یا «مشروطه» ارتباطی درونی نداشت و آن ها را هرگز نه در داستان هایش و نه در اعتقاداتش زندگی نکرده بود و بیگانگی و ناآشنایی با این مفاهیم، روشنفکران و تحصیل کردگان را بر آن داشت (جهت پذیرش عموم مردم) تا با تقلیل دادن مفاهیم، موازین و اصول مشروطیت را با سنت و شرع حاکم بر جامعه تطبیق دهند. در همین راستا، روشنفکران (اعم از مذهبی و غیر مذهبی) در مبارزه با استبداد قاجار و در جهت نیل به نظامِ مشروطه ی پارلمانی، رهبری سیاسی روحانیون را به دلیل نفوذ کلمه ی ایشان در مردم و عوام پذیرفتند و به مشروعیت بخشیدن به مطالبات متجددانه خود همت گماردند.
ایجاد اختلاف نظرها و تفاوت ها برداشت ها پس از تشکیل مجلس اول مشروطه از همین جا ناشی می شود، در کنار این تلاش های تقلیل گرایانه ی روشنفکران، ایشان باید با اختناق سیاسی حکومت نیز مقابله می نمودند که این نیز در تحلیل نیروهای فکری انقلاب تأثیرگذار بود. با توجه به اینکه این روشنفکران بودند که مفاهیم مترقی و نوین را وارد ادبیات آن روز کردند، جنگیدن در دو جبهه ی پیشِ رو، برای پیشبرد خواسته هایشان به طور منطقی خود باعث نادیده گرفتن و اغماض در درک بسیار عمیق تر مفاهیم از جانب ایشان و همچنین ایجاد بسترهای پذیرش عمومی لازم می شد، که این در نوع خود یکی از دلایل مهم در رفتارهای متناقض روشنفکران در اتفاقات آتی شد و همچنین متعاقب آن کم رمق بودن حمایت های فکری و نظری عامه مردم جوّ خشونت را حاکم نمود. سطحی و ناپختگی اندیشه عامه مردم آن دوران را می توان در مفهومی که از «دولت و ملت» دریافت می کردند، مورد جستجو قرار داد، «تقسیم قدرت اجتماعی [تا اوایل مشروطه] دو سو داشت، یا در حیطه ی اقتدار دین، یا در حیطه ی اقتدار سلطنت، که از شاه و صدر اعظمش به روسای «دولت» و از مراجع ومجتهدان به روسای «ملت»تعبیر می شد،وازنهادهای کارآمد مدنی خبری نبود.»2
روطه خواهان این تضاد بین دو مفهوم در ذهنیت تاریخی خود حمل می کردند که ناشی از تلقی شیعی غصبی بودن حکومت پس از امویان بود. این دوگانگی نهادهای اقتدار جامعه، در درون خود ساختارها و ذهنیت هایی را به وجود آورد که امکان ایجاد نهادهای مدنی را تقلیل داد، طبقه متوسط هرگز مبانی قدرت اجتماعی را باز تولید نکرد و به عنوان یک شبکه از خواست ها و آرمان ها در جامعه حضور نیافت. از این رهگذر روشنفکران مشروطه نیز هرگز تمایلی به ایجاد این حلقه واسط نیافتند و تمام کوشش های خویش را در این دو گانه ی «دولت ـ ملت» صرف نمودند، و هرگز در پی ایجاد ساختاری که توان ایجاد شبکه ای از شهروندان و خواست های قانونی آنها باشد، نشدند. این موقعیت سبب ساز لرزان و نااستواری پایه های آزادی و قانون خواهی مشروطیت گردید که توان آن را نداشت تا پایه های مطالبات خود بر بستری از «دانش تحققی»، «تحول ذهنی در جهت عقلی محض» و «اندیشیدن» بنا سازد تفکر فلسفی و شکاکیت اساساً موضوعیتی نیافت و مبانی آزادی خواهی مشروطه خواهان صرفاً در «آزادی سیاسی» خلاصه گردید، که هیچ گاه انگیزه و سرمایه ای درخشان، مطمئن و مستمر برای آزادی تفکر و اندیشه فراهم نساخت. «در ایران، در اوج تحولات اجتماعی و سیاسی دوره های مشخص (چون انقلاب مشروطیت و چند سالی بعد از آن، زمانی پس از سقوط رضا شاه، دوران حکومت ملی دکتر مصدق و اوایل انقلاب 57 و مدت کوتاهی پس از آن) برخی از اندیشه های سیاسی و اجتماعی علناً مجال بروز و ظهور گسترده ای پیدا می کردند، اما این مجال ها؛ یعنی امکان طرح فلان اندیشه ی سیاسی یا اجتماعی حتی انقلابی، به معنی فراهم آمدن امکان مستمر برای آزاد اندیشیدن نبوده است.
این آزادی ها یا افراط ها از یک سو به تندروی ها و ترورهای وحشتناک، و از سویی دیگر به خفقان های مستمر و سرکوب های سیاسی خونبار منجر می شده است. به همین جهت دموکراسی در ایران، در بهترین شرایط، دموکراسی سیاسی بود.»3 که اگر کار به طور بنیادی های اجتماعی و ضرورت های جامعه مدنی و مهم تر از آن همه به آزادی اندیشیدن می رسید، مِردم و نخبگان به لکنت زبان دچار می شدند.
اتفاق ناخوشایندتر آنکه، روشنفکران و واضعین اندیشه های جدید نیز خود در این هرج و مرج سیاسی قرار می گرفتند و اندیشیدن اجتماعی بر سر مفاهیم مطروحه از دست می دادند، لذا ایشان هرگز در این شرایط جز تقلیل دادن شرعی اندیشه های وارداتی، توان تولید و باز تولید اندیشه هایی مدنی و درازمدت را نداشتند، بدون تأمل و تعمق در اندیشه ها، آنها را وارد زبان جاری جامعه می نمودند که خود موجبات تناقض گویی ها شد.4 این زمینه ها و بسترهای جنبش مشروطیت، جهل و نادانی افراد را دامن زد و در پی خود، خشونت و هرج و مرج را حاکم نمود. گویا سرنوشت محتوم هر جنبشی در تاریخ ایران چیزی جز این نبوده است که به عنوان نظریه ی «استبداد ـ هرج و مرج ـاستبداد»5 در تاریخ جامعه ی ایرانی وضع گردیده است. انقلاب مشروطیت از همان الگوی دیرینه ی قیام های تاریخی جامعه ایرانی بر ضد دولت خودکامه پیروی می کند که دولت در آن بسیار ضعیف شده امّا همچنان هیچ یک از جناح های انقلاب آماده ی پذیرش یک شیوه ی همزیستی در راستای اصول حکومت قانون نبودند، و از آنجا بود که مشروطیت بیش از 15 سال دوام نیاورد، با این حال انقلاب مشروطه با جنبش های قبلی یک تفاوت مشخص و بسیار مهم داشت که نتیجه آموخته های جامعه ی ایرانی از تجربه ی اروپا بود؛ این انقلاب نه تنها بر ضد یک رژیم خودکامه ی مشخص بلکه مشخصاً بر ضد خود نظام خودکامه یعنی برای استقرار قانون و آزادی برپا گردید. پس از مشروطه نیاز به تغییر ساختار حکومت از شکل سنتی به مدرن محسوس شد. به رغم تدوین قوانین در مشروطیت، مشروطه خواهان نتوانستند حاکمیت را ملزم به اجرای آن کنند و نهایتاً هرج و مرج حاکم شد. و شکست مشروطه خواهان را به دنبال آورد که دستاوردی نامیمون داشت و آن «دولت شبه مدرن» بود.
تأملات: 1ـ «انسان ها به صرف پشتیبانی از این یا آن جناح یک انقلاب، خوب محض یا بدمحض نیستند و نمی شوند. خوبی و بدی آنها را پیش از جبهه گیری اشان در انقلاب، روان شناسی و اخلاقیات آنها تعیین می کند. از دیگر سو، برای آزمون سیاسی باید به جبهه گیری آنها در قبال انقلاب نگاه کرد. برای نمونه «ملکم خان» به عنوان یکی از رهبران مهم غیر مذهبی مشروطیت، متهم به داشتن انگیزه های خودخواهانه و فاسد شده است، امّا مهم این است که او نخواست خودخواهی و فسادش را به سود حکومت خودکامه به کار گیرد.» 6
2ـ در مشروطیت ایران، آزادی به طور عام و آزادی فردی به طور خاص آنگونه که در نظام دموکراسی فهمیده می شد به کنار نهاده شده و آن چه که اهمیت یافت، استقلال (Independence) بود، استقلال سیاسی که در عمل با ایجاد حکومت مقتدر مرکزی امکان پذیر می شد. این استقلال در جامعه ای مؤثر است که در آن جامعه ی مدنی و نهادهای آن واجد کارایی لازم باشد تا آن گاه مفهوم مدرن «دولت ـ ملت» توان ایجاد دموکراسی ای با استقلال کامل را داشته باشد ولی در مشروطه ی ایرانی این چنین مفاهیمی وارداتی و سطحی بود و از دگرسو دخالت کشورهای خارجی نیز این استقلال را آسیب پذیر نمود.
پی نوشت
1ـ آجودانی. ماشاءالله. «مشروطه ی ایرانی و ...». چاپ چهارم. تهران. اختران. صفحه 7
2ـ همان. صفحه 165
3ـ همان. صفحه 136
4ـ ر. ک. «مشروطه ی ایرانی». صفحات 149 و 104
5ـ واضع این نظریه، دکتر محمدعلی همایون کاتوزیان؛ استاد دانشکده شرق شناسی دانشگاه آکسفورد می باشد.
6ـ همایون کاتوزیان. محمدعلی. تضاد دولت و ملت. حسن افشار. چاپ سوم. تهران. نشر نی. صفحه 172



«کتاب شناسی مشروطیت»
ـ کسروی. احمد. تاریخ مشروطه ی ایران. تهران. امیرکبیر
ـ کرمانی. ناظم الاسلام. تاریخ بیداری ایرانیان. تهران. آگاه
ـ ملک زاده. مهدی. تاریخ انقلاب مشروطیت ایران. تهران. سقراط
ـ آفاری. ژانت. انقلاب مشروطه ی ایران. رضا رضایی. تهران. بیستون.
ـ آبراهامیان. یرواند. ایران بین دو انقلاب. احمد گل محمدی. تهران. نی
ـ آبادیان. حسین. مبانی نظری مشروطه و مشروعه. تهران. نی
ـ آدمیت. فریدون. فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران. تهران. پیام
ـ کاتوزیان. محمدعلی (همایون). دولت و جامعه در ایران. حسن افشار. تهران. مرکز
ـ ............................... . اقتصاد سیاسی ایران. محمدرضا نفیسی. تهران. مرکز
ـ شاکری. خسرو. پیشینه اقتصادی ـ اجتماعی جنبش مشروطیت و ... . تهران. اختران
ـ قاضی مرادی. حسن. نوسازی سیاسی در عصر مشروطه ی ایران. تهران. اختران
ـ آجدانی. لطف الله. روشنفکران ایران در عصر مشروطیت. تهران. اختران.






منتشرشده در ویژه نامه "مشروطه" در شماره 404 از هفته نامه اتحادجنوب

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر