۱۳۸۸ بهمن ۱۵, پنجشنبه

چه کسی از «الی» می‌ترسد؟! / اسماعیل حسام مقدم


چه کسی از «الی» می‌ترسد؟!
تأملاتی انتقادی بر سلطه ی سریال های آبکی تلویزیون/اسماعیل حسام مقدم



اثری از پابلو پیکاسو



1 ـ آنها محکوم اند به تماشا کردن، کار دیگری نمی توانند بکنند. (پترهانتکه ـ داستان فروشنده دوره گرد)تلویزیون و رسانه های جمعی ایران در رویکردشان به هنر و امر هنری، کاملن پوپولیستی عمل می کنند و با ایجاد فضا و اتمسفری (Sphere) از فریب ـ سرگرمی، "توده" را پای تلویزیون نگه می دارند و به زندگی و نظم مسلط بر آن جهت دهی می کنند. تلویزیون وجهی «مونولوگ» و «تک گو» وار را در جامعه رواج می دهد تا افراد را اتمیزه و بدون ارتباط ارگانیک (اندام وار) با یکدیگر پرورش دهد.فضای عمومی را که به زعم پیروبوردیو؛ انسان شناس فرانسوی در گفتگوها و دیالوگ های روزمره نقش بسیار مهمی را ایفا می کند و دارای خاصیتی مستقیم در تبادل اطلاعات و نظرات است.از بین می برد و به جای آن نوعی اطلاعات و نظرات دستکاری شده تلویزیونی را می گذارد که قضاوت و داوری توده را تحت اتقیاد خود فرو می برد که این ایجاد هژمونی رسانگی نیازمند زمان است. (بوردیو. پیر. درباره ی تلویزیون و سلطه ی ژورنالیسم ـ ترجمه ناصر نکوهی ـ تهران ـ آشیان ـ 88 ـ ص 41) لذا باید گروهی از افراد، وسایل، برنامه ها، واژگان و... در کار باشند تا توده ای را پرورش دهند که زمان روزمره‌ی خود را با برنامه‌ها و شوهای تلویزیونی هماهنگ کنند. آنچنان که می بینیم، در سال‌های اخیر گرایش به تولید و نمایش به سریال های آبکی چه از نوع ایرانی چه از نوع کره ای و... زندگی توده مردم را تحت تأثیر قرار داده و توان تفکر و تأمل را از آنها سلب نموده است. توده ی مردم که در بند امر بصری ای فرو رفته اند که همچون تارهای عنکبوت تمام هستی و وجودشان را در برگرفته و به ناخودآگاه آنان تبدیل شده است. مثال‌ها، روش ها، ابراز احساسات، عشق ورزی ها و..... حتی در خصوصی ترین روابط انسانی این مردم نیز رسوخ کرده و کارکردی انزواگرایانه برای توده ی اتمیزه ی افرادی دارد که فضای پلیسی و فریب سیاسی، او را در بر گرفته است. «فردیت» و «شخصیت» را در سپهری از تفکرات القا شده ی این سریال ها شکل بخشیده و جهان بینی و هستی شناسی ای از هم گسیخته از انواع افکار دینی، شرعی، عرفانی، عاطفی، امپراطوری جویانه و... بدو نچشیده است. به نظر می رسد در این سپهر زیستی که واژه‌ی «الی» متضمن هیچ دلالت تلویزیونی نیست، توده‌ی مردم را به ترس وا دارد و آنها هرگز خود را در مقابله با این ترس و هراس به خطر نیاندازند. نام مجهولی که در درون خود تمامِ مردم را می‌تواند هویت بخشید.2ـ آنها با چشم هایشان نمی دیدند که چه چیزی را نمی توانند ببینند؟ آنها چیزهایی را که به آنها نگاه می کردند، نمی دیدند.»(انجیل)زندگی مردم که ذهن و روان آنها در امپراطوری نشانه های رسانه ای و سریال های آبکی تلویزیون می گذرد، هرگز توان دیدن و نگاه کردن (Gaze) عمیق به آنچه که در روزمره ی آنها می گذرد، را ندارد. چگونه این مردم می توانند خود را با هراس موقعیتی نامعلوم، مبهم و پر تعلیق همراه کنند؟ سلطه ی امر رسانه‌ای تلویزیونی و لقمه های راحت الحلقوم سریال هایش، توده را هیچ وقت نمی گذارد با «خود» و «خویشتن» روبه رو شود و به پرسش از موقعیت های انسانی مرتبط با خود بپردازد. همواره با دستگاه نشانه سازی دهشتناک خود، او را مرعوب می کند تا هرگز به «سمت تاریک کلمات» «نگاهی» نیاندازد و او را در همان بستری از معناها و مفاهیم خود ساخته و جعل شده ی صنعت سرگرمی خود آزاد می گذارد تا میل به لذت غریزی خود را پاسخ دهد. «نگاه» توده، لبریز از هجوم نشانه های لذت آوری است که صرفاً به نیازهای غریزی اش (Id) معنا می دهند و پرسش های هستی شناختی اش را پاک می کنند. درگیر شدن در تعلیق این که آیا «الی» گمشده یا «غرق شده» یا معنای انضامی خاصی را ارائه نمی دهد چرا که این «تعلیق» اساساً دیده و «نگاه» نمی‌شود، دریافت نمی‌شود، نا«دیده» گرفته می‌شود و....3ـ در پس هر معنایی، فریبی نهفته است. (برتولد بردشت) جوامع توتالیتر و خودکامه با استفاده از تمام ظرفیت دستگاه نشانه‌سازی خود در پی معنا بخشی به ایده‌ها و هر چیزی که در دسترسِ‌اشان باشد، برمی‌آیند و به نوعی به اسطوره‌پردازی روی می‌آورند. این جوامع و حاکمیت آن، به دلیل احساس ناتوانی، فطر و آینده‌ی نامعلوم به رغم ارنست کاسیرر، به دامان اسطوره سقوط می‌کنند و «این‌جاست که در حکومت‌های توتالیتر همه ی وظایفی را که در جوامع بدوی بر دوش جادوگر قرار دارد، رهبران ] و جعبه جادو[ بر عهده می‌گیرند، ابزار اصلی آنها در این کار ایدئولوژی است که آمیخته با اسطوره و مراسم آیینی است.» (ر.ک: بارت. رولان. اسطوره، بهروز. ترجمه‌ی شیرین دخت دقیقان. چاپ چهارم ـ تهران ـ مرکز 87 ص 15) این معناسازی و اسطوره‌پردازی سریال‌های آبکی تلویزیون ]جعبه جادو[، چیزی جز فریب، بیگانه هراسی، جعل کردن کلِ حقیقت به نام خود و... به همراه ندارد. آنجا که توده‌ی مردم با اسطوره‌‌پردازی از «الی» مواجه نمی‌شوند، با ذهنیتی که پرداخته شده از قهرمان‌پروری‌ها و اسطوره‌سازی‌های مدرن دارند، چگونه از این ساختار نامانوس زندگی «الی» نخواهند ترسید؟ بی‌شک دچار هراسی خواهند شد و نبود «معنا» و «اسطوره»‌ی حقیقت، آنان را از مواجهه‌ با «الی» بر حذر خواهد داشت «جومونگ»، «یوزاسیف»، «اوشین»، «نرگس» و... اسطوره‌های در دسترس برای توده‌اند تا با آن ضعف‌های فردی خود را تبدیل به توانایی‌های کاذبی کنند و به زدنِ پرسونا (صورتک)‌هایی دروغین و جعلی مشغول شوند.4ـ «ما نیستیم که جهان را می‌سازیم، جهان است که ما را مانند فیلمی بی‌ارزش نگاه می‌کند.»(ژیل دلوز)جهان فاعل منشانه‌ی تلویزیون و رسانه، امکان هیچ دیالوگی را مخاطب توده‌ ی خود نمی‌دهد و او در ارتباط و گفتگوی متقابلی با آن قرار نمی‌گیرد چرا که ارزش و اهمیت ذاتی ندارد. روابط با عقلانیت ابزاری معنا می‌یابد و ذهنیت توده صرفاً «مفعولی» برای برنامه‌های دراز مدت صفتِ رسانه است که می‌خواهد او را در دستگاه هژمونی نشانه‌های خود غرق کند تا با آگاهی یک طرفه و کاذبی که او را در بر می‌گیرد، نقش کنترلی و انضباطی خود را زعم میشل فوکو، (آن‌چنان که فوکو برای تیمارستان، بیمارستان، سربازخانه و دارالتادیب و... می‌گفت) به بهترین نحو ایفا کند. سریال‌های آبکی و تحمیق کننده‌ی تلویزیون، در بهترین و مؤدبانه‌ترین حالت خود، به ایفای نقش کنترلی توده در جایی مثلِ بیمارستان مشغول است. در فضای مسلط رسانه‌ها، به نظر نمی‌رسد که مخاطب توان حضور فعال و معناداری با «نگاه» کردن خود در پیشبرد داستان و روایت را داشته باشد زیرا قهرمان و اسطوره‌ها خودشان کارشان را بهتر بلدند و نیازی به شعور و آگاهی توده ندارند. با «الی» فقط می‌شود با «نگاه» فعال و متقابل همراه شد و مخاطب هم جزیی از داستان به حساب می‌آید. «نگاه» او «الی» را معنا می‌دهد و در خیل آدم‌هایی مثل خودش که اصلاً معلوم نیست چه‌کاره‌اند، چه فامیلی‌ای دارند و غیره، در تصمیم‌گیری اخلاقی‌ای شرکت می‌کنند تا واقعیت روایت از «الی» را شکل بدهند. فکر نمی‌کنم ذهنیت بر ساخته شده از سریال‌های سرگرم کننده تلویزیون اجازه بدهند که مخاطبانش در این تصمیم‌گیری مهم اخلاقی حضور یابند.5ـ «یه پایان تلخ بهتر از یه تلخی بی‌پایانه!» (از دیالوگ‌های فیلم «درباره الی....» ساخته اصغر فرهادی) چند تا خانواده تصمیم می‌گیرند با هم به سفر بروند، آنها با خود «الی» را هم همراه با «احمد» که مجردند، می‌برند تا شاید... سکوت «الی» و نگاه «احمد»... دریا طوفانی‌ست و بچه‌ها در ساحل بازی می‌کنند... صدای جیغی به گوش می‌رسد... ترس و هراس از اتفاقی که نمی‌دانیم... پسر بچه در آب «الی» ناپدید شده است... همگی یکدیگر را سرزنش می‌کنند... چه اتفاقی افتاده... دوست «الی» می‌آید... گیج و مبهوت برای پاسخ به او... «الی» چه جوابی دارد؛ «نه» یا «بله»... «نه».... «بله» بی‌چارگی و ابهام «الی» کجاست... سه سال عاشقی... پایانی تلخ، بهتر از تلخی بی‌پایان.

تصویری از من / اسماعیل حسام مقدم


تاریخ: تابستان 1388