۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه

از شدن شاملو/ اسماعیل حسام مقدم


از شدن شاملو

به احترام راهی که شاملو پیمود/اسماعیل حسام مقدم




فرصت، کوتاه بود و سفر، جان کاه بود/اما یگانه بود و هیچ کم نداشت(احمد شاملو ـ «در آستانه» ـ چ 1371)

همواره در نگرخواهی های مختلفی که در بابِ نویسنده ای شده؛ می توان وجه و ساحتی از سوژگانیتِ او را در نظر گرفت و حتی چند وجهی به او نگاه کرد و در پایان با قضاوتی اخلاقی، حکمی را صادر کرد و از کنار او و مسیری که این سوژگانیت طی کرده تا بدین پایه از «شدن» و «صیرورت» دست یازیده، با بی تفاوتی گذشت. البته قصد این نوشتار، داعیه ی بررسی سیر تحولات شخصیتی «شاملو» (1) را در خود نمی پروراند که جا و مقتضای آن، این جا نیست، بلکه «نیت مندی» درونی این یادداشت، فراتر رفتن از شناخت تاثیری ست که هر کدام از ساحت های شاعرانگی، مترجمی، موسیقیایی، «کتاب کوچه» وارگی، سیاست پیشه گی، «منتقد فرهنگی ـ ادبی» بودگی، پدرخواندگی، «عاشق پیشه گی» و ... شخصیت شاملو است که می توانسته بر روی «من» و یا هر «دیگری» بر جای بگذارد و توجه به ظرف و بستری از طول عمر شاملوست که او را «شاملو» کرده است.

به نظر می رسد که توجه به مسیری که «شاملو» در طول عمرش طی کرد، به شدت می تواند به «شدنِ» هر انسانِ «در آستانه» ای یاری برساند؛ به «شدنِ» هر انسانی که به آستانگی عبور از وضعیت «بی تفاوتی» به موقعیت «تفاوط» میل کرده باشد: همچون همان لحظه ی «رخداد» به زعم آلن بدیو (فیلسوف فرانسوی) که همه ی اشکال سفت و سخت حقیقت در لحظه ای دود می شوند و به هوا می روند و در همان آن «حقیقت/ رخداد»ی دیگری برساخته می شود و یا همان طور که ژاک لاکان (روانکاو فرانسوی) از این «تفاوط» به مثابه ی «تروما» یاد می کند که لحظه ی پاره پاره شدن نظم همسان کننده ـ نما دینی ست که در آن تجربه ی زبانی به لکنت و بی معنایی «کاسپر» ی (شخصیت «کاسپر» در نمایش نامه ی پتر هانتکه) دچار می شود و مفاهیم و معانی قراردادی از معنا تهی می شوند. این ها همه مثال هایی برای آن لحظه ی «آستانگی» هستند که درک تجربه ی «شدن» شاملویی را به مثابه ی «رخداد/حقیقت» یا «تروما» یی حتی در درون همین تجربه «شدن» می توان مفروض دانست.
***
زندگی شاملو به زعم من، کلیت همبسته ای ست که از اجزای گوناگونی شکل گرفته، آنچنان که نگریستن به یک وجه یا ساحت، می تواند هر انسان «در آستانه» ای را حتی گرفتار و در بند «پدرخوانده گی» اش کند. (همان طور که به وفور در برخوردهایی که با شخصیت هایی چون شاملو، آل احمد، شریعتی، فردید، سروش و ... می شود، کاملا با ترور شخصیت یا کیش شخصیت همراه می شود و این چه بسا به نوعی «آنومی فرهنگی» جامعه ی ایرانی باشد.) درک تجربه ی «شدنِ» و «صیرورتِ» شاملوست که عمیقا توانایی آن را ایجاد می کند که از «شاملو» گذر کرده و همان گونه که «شاملو» پاشنه ی آشیل، «اسطوره» ها را هدف می رفت، هر انسانِ «در آستانه» ی دیگری با شناخت این «صیرورت»، به فهم آن «چشم اسفندیار»ی ره برد که توان عبور از وضعیت «گرده به گرده شدگی» (2) (به زعم شاملو) را آفریده و مسیری انتقادی ـ بحران افکن را در تجربه ی «شدن» و «صیرورت» شخصی خود خلق کند و از زیر بار سنگینی کاریزمای (فره) پدر خوانده های تاریخی ـ ایدئولوژیک رهایی یابند.



به زعم من این عمیق ترین «چیز» ی بوده که از برخورد با دنیای «شاملو»، نصیب من شده است.




پانوشت:


1. مطالعه سیر تحول شخصیتی در کار پژوهشی زیر در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در سال 1383 صورت گرفته است: مارابی، بیژن، چنین شد بامداد؛ سیر تحولات شخصیتی احمد شاملو بر اساس نظریه ی تحولات شخصیتی اریک اریکسون، دانشکده روانشناسی. دانشگاه شهید بهشتی 2. این استعاره ی «گرده به گرده شدگی» را شاملو برای جوامعی چون ایران بیان می کرد که به تصور مردم در این جوامع، حرکت های انقلابی اشان آنان را به رهایی می رساند اما غافلند از اینکه این انقلابات چون گرده به گرده شدن در خواب می ماند که هیچ تغییر اساسی در اصل وضعیت خوابیده به وجود نمی آورد و حرفا از گرده ای به گرده ی دیگر چرخیدن است و در بر همان پاشنه همیشگی امتناع تفکر و توهم رهایی می چرخد.


۱ نظر:

  1. تقویت و عزت روز افزون جمهوری اسلامی ایران و حضرت آیت الله خامنه ای

    حضرت آیت الله خامنه ای فرمانده سپاه امام مهدي عج و پیروی از ایشان راه نجات از فتنه ها

    مرگ ملک عبدالله و اختلاف در عربستان و بسته شدن راه حج به روی شیعیان

    تغییر و تحولات و حوادث در جهان

    بلاهای طبیعی و رکود اقتصادی در غرب

    http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=103&catid=52

    پاسخحذف